Binding: Paperback
122 pages
Publisher: Oxford University Press
Language: English
Level: Advance
Full text
خلاصه داستان :
قرار نیست که با یک آدمِ عادّی، یک آدمِ معمولی طرف شویم؛ این ایتان فرومی که نامش را به داستان بخشیده، در شمار مردمانِبختبرگشتهایست که دنیا هیچوقت رویِ خوشی به او نشان نداده. وقتی به پدر و مادر نیاز داشته، آنها را از دست داده و زمانیکه بهفکر تشکیلِ خانواده افتاده، دختری [زینا/ زنوبیا] را به همسری انتخاب میکند که مدّتی را به پرستاری از مادرش مشغول بوده و اینچرخهی ناخوشی به زندگیِ خودش هم کشیده میشود. زینا، همسرش، بیمارتر و کمجانتر از آن است که خیال میکنیم و ایتان فرومبهجای ماندن در خانه، وقتش را بیرونِ خانه میگذراند و سرش به اسب و کالسکهای گرم است که درست مثلِ خودش دستدوّم هستند واینهمه سختیِ زندگی را تاب نمیآورند. مسألهی ایتان فروم، بهیکمعنا، تنهاییست؛ اینکه یک آدمِ همدل و همزبان کنارش نیست تا آنرازِ نگفته و آن کلماتی را که بهنظرش از هر چیزِ دیگری در این دنیا قشنگترند، با او در میان بگذارد. نکته این است که حتّا عروسیِ ایتانفروم هم، چارهی تنهاییاش نیست و همنشینی با زینای زیادهخواه و بیاحساس، ایتان فروم را تنهاتر از قبل میکند. و در انتهایِداستان میشود به نکتهی دیگری هم رسید؛ اینکه ماندن، بههرقیمتی، چهقدر میارزد و چهقدر طول میکشد تا دلسپردگی به کارِ روزمرّهبدل شود و چهقدر طول میکشد تا ایتان فرومِ خسته، همهچیز را از ذهنش پاک کند و به این فکر کند که هیچوقت در زندگیاش لحظهایخوشی نداشته و ...